شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

خردن. روز بیست و ششم / کو میللتِ وأسی جنگل بخوفتین؟

 

صبح ، بدون خواب می روم انزلی، دانشگاه برای پیگیری وضعیت تحصیلی ام

..

تقریبا بعد از ظهر است که می رسم رشت..

و با محسن ف هستم و می رویم محله های قدیمی رشت را نشانم می دهد

و آرامگاه دکتر حشمت را که گفتن ندارد .. بسیار مهجور است..

و.. آمدن به لاهیجان

 

برای زنده ماندن: آلبوم سیمرغ. راستین .( اهنگ ها : فرید زلاند )

 

به دنبال بهشت. روز سی ام / ماهی موج

 

ظهر با میلادم و بعد از ظهر ماشین را می گازد میلاد برای دریا..

و دریا ، دستک و بعد نیم نگاهی به تالاب امیرکلایه ..

سپس چمخاله و ماهی مرده .. دفنش می کنیم و .. لاهیجان

شیخانبر و بعد ترنج..

به دنبال بهشت. روز بیست و نهم / در حضور یک قانون

نزدیک ظهر که رفتم دانشکده ی انسانی برای فروش زیته ،

دیدم عزیزان نشریه ی زانیار ( کردی ) بر میز فروش زیته نشسته اند و نشریه می فروشند

طی یک حرکت خارق العاده کنترل خودمو حفظ کردم و رفتم ازشون پرسیدم که

 آیا مجوز فروش دارن و اونا گفتن آره..

زنگ زدم به مهاجر و رفتیم پیش آقای خیالی ، مدیر امور عمومی دانشکده .

امّا اون آقا گفت که نه ، آقایون اصلا پیش من نیومدن و من نشریه شونو ندیدم!

بعد از ممانعت مدیر مسؤول نشریه ( که از عزیزان وابسته بود ) و کلی بحث و حرف!!!!!!

نشریه شونو جمع کردن و ما شروع به کار کردیم..

خیلی لذّت بردم .. چون ما دقیقا از راه قانونی حقّمونو گرفتیم

 و کارمون از ابتدا تا انتها هیچ نقصی نداشت..( از گرفتن مجوز نشر ، تا فروش )

همین باعث شد که با یکی از نگاهبان ها که اول می گفت من خودم کُردم ،

بعد معلوم شد سوماسرایی بوده رفیق شدیم!!!!

 

برای زنده ماندن: نوعی از هنر ، نوعی از اندیشه ( س.س ) ،

مجموعه ی شعرهای فروغ فرخزاد و دیوان حافظ

 

به دنبال بهشت. روز بیست و هشتم / هویت زیته

انتشار و فروش نشریه ی زیته را داریم بعد از یک سال..

به خاطر قوانین دست و پاگیر ، فروش را از بعد از ظهر شروع می کنیم

و من در دانشکده ی معماری و سپس ادبیات و علوم انسانی..

نگاهمان نمی کند..

امّا مشکلی نباید .. ما برای بازگشت آمده ایم ..

 

/ ما برای فتح می آییم..

 

برای زنده ماندن: نوعی از هنر نوعی از اندیشه ( س.س ) و مجموعه ی شعرهای فروغ فرخزاد

 

به دنبال بهشت. روز بیست و ششم / و بدین گونه رفیق

پنج شنبه است و بچه ها در علوم پایه امتحان محاسبات عددی دارند..

قرار است زیته را برای انتشار آماده کنیم..

پس از امتحان هشت نفر می افتیم به جان ۱۵۰ شماره ی زیته

( مهاجر. حسن. دامون. سروش.صبا ،و دوستشان محمد و من و امین )

و ۲۰ دقیقه نمی شود که کار تمام می شود

و همه خرسند و سرحالیم.. و می رویم برای شنبه که فروش..

 

برای زنده ماندن: نوعی از هنر نوعی از اندیشه ( س. س )

 

به دنبال بهشت. روز بیست و چهارم/ ایستگاه حرف

در دانشگاه گیلان هستم.. با صبا که ملول است و مهاجر!

در تفکر راه اندازی یک پاتوق فرهنگی هستم ..

آمده ایم سمت پارک فنی و من ناگهان می مانم و نگاه می کنم

و بعد می روم و می روم و می گویم شعر را ..

که از لحظه های پرحضورِ یک تپش می آید

و می روم ..

 

به دنبال بهشت. روز بیست و سوم/ طرّاح

اولین جلسه ی داستان گیلکی ست که در سال جدید می روم

..

فضا جالب و.. چند نفر مهمان و مهاجر به عنوان عضو جدید

دو مهمان خاص، دو نوجوان هستند که

نرم افزار فرهنگ لغت گیلکی به فارسی طراحی کرده اند..

و یک نفر نقاش که همراه آقای هادی غلام دوست آمده ( البته پس از سال ها دوری از ایران )

 و با شعف خاصی از خانه های قدیمی دهشان می گوید

و من .. فقط نگاه می کنم.

 

دو طرح جدید در ذهنم شکل می گیرد..

ساعت ۹:۳۰ شب ، درلاهیجان هستم

و در ترنج یکی از طرح ها تبدیل به یک نوشته ی کوتاه می شود.