شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

 

غذا خوردم.

مردن.ن‌مردن . روز دوازدهم / دچین فیچین پیش از عید

برای برگزاری نوروز بل آماده می شویم

شنبه.

گفتنی ها را می گوییم و شعرم هم که تصنیفی ست گیلکی، بر

همراه شو عزیز ( رفیق ) آمده است و آماده است..

شاد و آزاد  به لاهیجان می آییم و عمو جعفر، امین و کاظم.

مردن.ن مردن . روز چهارم / موتور سواری با سگ ها و گرگ ها وشغال ها

رفتیم به مراد دهنده ، فضا برای ماندن مساعد نیست.

بامداد جمعه و پیشنهاد پدر این ست که برویم گوهر کنار ..

سوار موترسیکلت هستیم و من راننده ی بدون گواهینامه و مسلط!

هرجاده خاکی و آسفالتی که امکان داشت بین ساعت ۲ تا ۵ بامداد

بتوان با موتور سیکلت رفت را

رفتیم و از هوای خنک ملذوذ شدیم ..

و اعتماد به نفس ..

خردن. روز بیست و سوم / تفاوت در مرداب

پنجشنبه است که به خاطر شلوغی ، به جای رفتن به آسید محمد

دوچرخه را همراه می کنم و می روم در راه که ببینم به کجا خواهم رسید

در یک جاده ی خاکی به یک مرداب می رسم ( سیستؤنِ سل ) که واقعا مرداب است

امّا مناظر زیبایی دارد .

طوافش می کنم و بعد به راه می افتم و می روم به بالا. پایین. بالا.. پایین

و سپس به لاهیجان می آیم ..

 

برای زنده ماندن: آلبوم باتو ، ابراهیم حامدی. گزیده ی شعرهای م.آزاد ( نشر ماهریز)

خردن. روز دوّم / شعرانه حرف

شب خسته ام تقریباً و می روم دوری با دوچرخه ی عزیزم بزنم ..

امین می گوید که می آید عمو جعفر..

و من منتظرشان می مانم .

امین و سجاد و میلاد ص می آیند و می نشینیم و حرف می زنیم

من از دستبند خوردن می گویم و امین از زیته ی قابل قبولمان و میلاد ص

از شعر و اعتماد ملّی در تبریز ..و بحث می رود به شعر ..

و امین و میلاد از شعر می گویند و ..

امین می گوید ماهی ها را بخوان و می خوانم ..

شعری را که موج شکن انزلی به من داده است..

و بر می گردم به خانه .. پدر نیامده است هنوز .

 

به دنیال بهشت. روز یکم

از هیچ کجا نیامده ام..

و باز هم در سکوت هستم..

انگار باید باشم..

 

 

برای زنده ماندن: گزینه ی شعرهای حمید مصدق ( انتشارات مروارید )