نه که نبودیم؟؟؟
خاک بر سرمان..
باید حتما فیلممان را می ساختند؟
حتما کتابمان را می نوشتند؟
خب .. درد این ست
که فیلم و کتاب و فیلمکتاب را خیلی دوست دارید..
دوست دارید در آن فضا باشید..
دوست دارید.. هرچیز..
امّا اگر واقعی باشند چطور؟
باز هم ؟
من که ندیده ام!!
یک خرانه ی جدید می خواهم..
می خواهم انجام دهم یک خرانه ی جدید..
اصلن ربطی به غیره هایی که اینجا رار می بینید!!!!!!! ندارد!
فقط نوشته ام .. که اگر کسی از دوستانم خواست ببیند و بداند و هم یادم نرود که کی این تصمیم را گرفتم
کار جدیدم.. دقیقا مثل همیشه در رابطه با نوشتن است
نوشته هایتان را می خواهم احمق.. ها!
کاشت . داشت. برداشت.
آها منظورم همان برداشت بود
شنیده ام یک درس هست که به آن می گویند برداشت
و یکی هم هست که به آن می گویند عکاسی..
البته با مبلغی آرامش ما هردوی این ها را برایتان انجام می دهیم
در آتلیه ی خیابانی مان.
من و رفیقم!
امّا مج اهد ین خ.ل.ق بیشتر از همه، اولین امام جمعه ی تهران را پدر می دانستند .
او روحیه ی انقلابی و رادیکال داشت و اولین گروهی که جذبشان شد و ازآنان حمایت کرد
مج اهد ین بودند . هیچ کدام از گروه های مسلمان به اندازه ی اینها رادیکال نبود.
امّا تفکرات این گروه چیزی نبود که به جای امن و آبادی منتهی شود
آیت الله پدر همه بود ..امّا تحت تأثیر قرار گرفته بود
همه درباره ی مج اهد ین اشتباه کرده بودند.
حتّی پدر طالقانی.
امّا شعر های سیاوش کسرایی بیشترشان
با تمام شور حماسی که در خود دارند ،زیادی در نزدیکی عروض دور می زنند!
و بسیاری هنوز در نو نیمایی جا نگرفته اند
..
درست که نو نیمایی ، وزن دارد و قافیه ..امّا عروض نیست .
با وجود مضامین امروزی و همچنین مورد علاقه ام
وقتی می خوانم شعرهای کسرایی - این شاعر متعهد - را
انگار در حال خواندن شعرهای معاصر پیش از نو نیمایی هستم!
امّا سیاوش کسرایی از متعهّدترین شاعرانی ست که می شناسم .
کاری به چیزی که به آن تعهّد داده است ندارم.. مهم ، تعهّد اوست.
به بهانه ی دومین جشن نقاشی « به آفتابگردان سلام می کنم »
و چیزهای دیگر در راستای برنامه هایی که داریم، من و آرمین به اداره ی ارشاد لاهیجان رفتیم.
حدود یکربع از این اتاق به آن یکی .. که ، فکر می کردند قرار است برنامه هایشان را جایی چاپ کنیم و از آنها پول بگیریم..!!!!
به هرحال .. گفتند هفته ی آینده آماده می شود و ....
دوری در خمرکلا زدیم و بعدش ..
دمِ غروبِ روز اوّلِ ماه رمضان
حضور خسته و تنهای مرده های قدیم..
گور های دسته جمعی ..
غروب..
درد..
آسید مرتضی ..
ملموس تر از خا. ور ان
بیست سال بعد!