کلاس تنبک! همچنان مارا می آزارد
و ما به کسانی لعنت می فرستیم که احساس می کنند
حقوق زنان در این ملک خیلی پایمال می شود! ( نه ! خیلی نمی شود )
جمعه که باشد معلوم نیست چه خواهد شد
به خصوص که بیشتر اقوام به یک گردش دسته جمعی رفته باشند
و تو نرفته باشی...
و مجلس ترحیم.. و تعلیم رانندگی!
یکشنبه ۲۱ خرداد ...را...!
ما بیشتر از همه به فحش ها و بد وبیراه هایی فکر می کنیم
که مردم ( همه ی مردم) به علی دایی می دهند!
ایران در جام جهانی باخته است!!
سرمان همینطوری الکی شلوغ است!
ما از اینجا تصمیم به درس خواندن گرفته ایم
و از هر گونه کمک عاطفی که به ما بکنید متشکریم!
میلاد غروب به کلاس فنی آموزش رانندگی رفته است و ما با کاظم
به شیشه گران می رویم دم پیتزا خورشید مدارک میثم ن را می گیریم
برای گرفتن کارت
بعد هم اسماعیل ن را می بینیم!
و تا جایی که میلاد گفته با اسی هستیم!
و بعد در بلوار هستیم و نشسته بر نیمکت!!( سه نفری )
با تلقین و اسرار من میریم به.... قلیون ....!
کاظم مارا مهمان کرده و با ترانه ای که از گوشی تلفن ما پخش می شود
همه در حس خوبی هستیم!
ساعت ۱۰ خونه دیگه!
به این فکر می کنیم که به جز آدم ها....!
میلاد امروز صبح رسیده لاهیجان
و من تا ظهر کلاس دارم !
بعد از تموم شدن کلاس ظهر به این فکر می کنم که اگر
کلاس اول صبحم تشکیل می شد برای کلاس سر ظهرم مرده بودم دیگه!!
بعد از ظهر است و قرار قدم زنی و ...... زندگی و ترانه و این چیزا!!!
و عجب قلیونی بود و ... مثل اون دفه ی اولی که رفته بودیم!
هر چی می کشیم انگار تموم نمی شه!
و بعد هم که مأموریت خرید غذا برای خانواده از بیرون
....
شب!