سرمان همینطوری الکی شلوغ است!
ما از اینجا تصمیم به درس خواندن گرفته ایم
و از هر گونه کمک عاطفی که به ما بکنید متشکریم!
میلاد غروب به کلاس فنی آموزش رانندگی رفته است و ما با کاظم
به شیشه گران می رویم دم پیتزا خورشید مدارک میثم ن را می گیریم
برای گرفتن کارت
بعد هم اسماعیل ن را می بینیم!
و تا جایی که میلاد گفته با اسی هستیم!
و بعد در بلوار هستیم و نشسته بر نیمکت!!( سه نفری )
با تلقین و اسرار من میریم به.... قلیون ....!
کاظم مارا مهمان کرده و با ترانه ای که از گوشی تلفن ما پخش می شود
همه در حس خوبی هستیم!
ساعت ۱۰ خونه دیگه!
به این فکر می کنیم که به جز آدم ها....!