شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

تورماه . روز نهم / لیالستانی ها

در لیالستان هستم/

محسن بافکر هنوز هم چپ می زند و با فکر است

نرفته ام نزد او ..

قرار است روزی بیایم و دوستم مرا نزد او ببرد و خودش بیاید

چون او کسی را تحویل نمی گیرد..

امّا خواهم رفت حتما..

با دوچرخه رفته ام باز هم.. در خنک سایه ی درخت های اطراف مزارع نشسته ام

تا یاسر بیاید

در حالی که کانال آب عملا خشک است..

و بعداز خداحافظی اینکه: بئه لایجؤن امه ورجه . تأ نوخؤنیم!

و در جاده ، بوی چای درحال خشک شدن می آید.

 

برای زنده ماندن: بادبادک باز . خالد حسینی ( ترجمه مهدی غبرایی. نشر نیلوفر )

چای بهاره ی ۸۷. درد جسمی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد