شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

روز بیست و ششم / وقتی مازیار شروع می کند

جلسه را به گند می کشیم و بیرون می آییم

امّا همه قبول ندارند که برخوردشان خوب نبوده است..

مهم نیست

امین جلوی در دانشکده ی انسانی همه چیز را به گند می کشد

و همچنان به گند می کشیم ..

مازیار عزیز مثل همیشه آماده است برای درددل نویسی در وبلاگش

و من که محتویات پستش در این مورد را برای رضا حدس زده ام.

ساعت ۶:۳۰ جلسه کانون کتاب و کتاب « بار دیگر شهری که دوست می داشتم »

نادر ابراهیمی..

و من گفته ام که همه گول خورده اند

و بچه ها می گویند به بقیه که چرا گول خورده اند!

و در لاهیجانیم و در پایان من و رضا ..!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد