شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

برش

 

پر شده ام حدود ۱۰ روز پیش..

نمی توانم که عکس العمل عادی بروز دهم..

زده ام با مشتم

شیشه را شکسته ام و روی بند انگشت شصتم بریده..

و خون می آید

همانطور خون می آید و بند آمدن را نمی داند

فلج شده ام از ضعف

خونی که می رود

ناهار و صبحانه هم ..

بالخره بعد از حدود نیم ساعت ، بند می آید و چسب می زنم

و می روم ترنج

نگاه می کنم و می نویسم

می نویسم و می شنوم

و خوانم و می نویسم

و بعد کاظم می آید و می گوید..!

نظرات 1 + ارسال نظر
مازیار چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:47 ب.ظ

(-:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد