شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

لعنت به ۱۳ فبریه ای که در آن، همه به فکر فردا باشند!

چهارشنبه ی گذشته نزدیک ظهر برخاستم و..

به دلایل خاص نمی خواستم لاهیجان باشم و چون جای دیگه ای نداشتم،

رفتم رشت..

رفتم یه سر خانه فرهنگ واسه برنامه ی اسفند که گفتن آماده نشده!

بعدش رفتم سر قرارام با مازیار  و رفتیم یه جا نشستیم

و یه ذره صحبت و از این چیزا..

بعدش رفتیم خانه ی هنر پروین ، یه نمایشگاه نقاشی

که من حرفی ندارم درباره ش

تو راه برگشت علی رو دیدیم و .. خب.. حدود ۹:۱۵ لاهیجان بودم..

رفتم ترنج تنها و نوشتم و نوشتم!

//.. دوباره ممنونم از مازیار به خاطر هدیه ی بسیار قابل استفاده ش

و بیشتر به خاطر همراهی که بسیار نیازمندش بودم!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد