پنجشنبه ی دو هفته قبل ، صبح در رشت با مهاجر بوده ام
در گیلکان. و بعد با مهاجر و حسن در خیابان های رشت..
بعدازظهر باران دارد
با مازیار رفته ایم تا شیخانبر و شدیداً خیس شده ایم
و بعد عمو جعفر..
امیر هست.. امین هست.. آتش هست .. باران هست
سیگار هست . چای هست
سرما هست..
و بعد خانه ای که درد داشته باشد یا نداشته باشد ..باید رفت .!