در لاهیجان می رود و می آید پسرک.
این پسر بار واقعا سنگینی بر دوش دارد
حاصل برخورد دو خانواده معتبر محلّه و شهر است..
و پدر و مادرش هماینطور هرکدام حاصل برخورد دو تا از معتبرترین خانواده های شهر بوده اند
..
باید همه را بشناسد .. هر چند ناراحت نیست از این موضوع
دوست دارند از همه شان احوال پرسی کند
اگر هفته ای نبینندش .. خواهند پرسید این کجاست
مهم تر اینکه یکی بیشتر هم نیست.. و باید همانطور که خودش خواسته است
خودش باشد و خودش برای خودش و دیگران بخواهد و بماند
پسرک هم تحصیل علوم دانشگاهی را دوست دارد
هم ادبیات را .. هم نقاشی را
هم عکس را هم تاریخ را .. هم شهرش را .. هم دوستانش را
- حتّی اگر گمان کنند دشمن است -
- حتّی اگر به چشمشان دیوانه ای باشد -
..
این پسر دارد دوست که مرد باشد - در معنای واقعی -
..
پسرک زنده است!
سلام
وبلاگ خیلی پر باری داری تونستی بیا طرف ما
زیبا بود