شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

بانک و یک نفر برای تحویل قبوض...

شیشه گران که شهری ها صبح و شهر بیشتر در آن تقدّم می کنند!

غروب رفتم مثل همیشه و هر روز آسید محمد!

شبم رفتیم عمو جعفر غلیان کردیم...

بازم شب تر با پد در بلوار قدم زدیم..

می دونی کجاست؟ و چه جوری؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد