خب ما شب که نخوابیدیم!!
چه صبحی داشت آسید محمد
.. صبحانه .. بعدشم دور استخر... بلوار ...
و غروب شیشه گران ..
و شب دوباره بارونی هوا... بلوار آبشار...
امسال منم عید نداشتم !۱۳ بدرم تنها تو خونه بس نشستم !از روزی که بر گشتیم هیچ جا باهاشون نرفتم !همش تو خونم !... !من محکوم به تنهایی ، محکوم به مرگ بوده ام !!!
امسال منم عید نداشتم !
۱۳ بدرم تنها تو خونه بس نشستم !
از روزی که بر گشتیم هیچ جا باهاشون نرفتم !
همش تو خونم !
... !
من محکوم به تنهایی ، محکوم به مرگ بوده ام !!!