صبح که بیدار شدم دیر بود!!
برای رفتن به دانشگاه ..
پس دیرتر رفتم!
وقتی رسیدم بچه ها گفتن استاد نیومده بود!
کلاس دوم تشکیل شد. ساعت 2:30 خونه بودم!
بابا ؛ خواب!
من ؛ ناهار!
من؛ دندونپزشکی !
من؛ بیرون رفتم.
یه چیزی خوردم که پانسمان دندونمو ریخت!
شب تازه میرم بیرون!
ترنج! تنها زندگی !
شعر !
شام ....!
فکر می کنم به حدود 30 40 تا نقشه ای که تو یک ماه باید بکشم!
صبح جمعه که شد خوابیدم!
روزمرگی . میفهمم . مواظب دندون باش .......و خودت .