شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

شبانه روز

روزهای زنده ماندن . . .

ندارد

 از صبح فقط تو فکر باز کردن گچ دماغم بودم!

 نقشه هایی که به استاد نشون دادم

 به هر حال

 استاد که باور نمی کنه من سه هفته پشت سر هم مشکل داشتم

 چه برسه به همیشه!

 بچه ها رو که دیدم غذا میخورن منم هوس کردم دیگه!

 خوردم . نصفشو دادم به بقیه.

 ساعت ۳:۳۰ رشت  گچو برداشت

 آخی راحت شدم ولی.... این دیگه اون بینی نیستا!

احساس می کنم شکلش عوض شده!

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد